-
Anyone but you!
جمعه 1 دی 1402 06:11
فردا فیلم anyone but you اکران میشه میرم ببینم!! کسیو ندارم ک باهاش برم ک، ولی چرا خودم تنها نرم؟!!! از یکی دو ماه پیش ک هی تبلیغاشو و تیزرشو میدیدم اینجا اونجا، با خودم میگفتم اینو باید رفت با یکی، یه آدم پایه ک باهاش حال کنی و فازت ب فازش بخوره ببینی،، و خب so far همچین کسی ندارم برا همین خودم میرم... تم رمنس_کمدی...
-
یلدای من و افکارم
جمعه 1 دی 1402 03:19
شب یلداست احتمالا همه دگ توی ایران الان خوابن...ولی برای من تازه پنج و نیم عصره... تازه از دانشگاه و لب اومدم...و الان انقد هوا خوبه که دلم نخواست برم توی خونه...و توی محیط بیرون مجتمع نشستم...یه نم بارون خیلی ریز اومده، بوی تمیزی و خاک و چوب سوخته م میاد... امروز با دست راست رییس دپارتمان صحبت کردم، و دغدغه و مشکلمو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذر 1402 14:36
یعنی واقعا نباید رو حرف هیچکس حساب کنم دگ حتی اگ یه متخصص امریکایی کله گنده باشه ک هزارتا سمت داره اینطرف اونطرف و خرش میره... و اینکه باید دهنمو ببندم و حرکت انتحاری نزنم...هروقت تصمیم زود گرفتم همیشه بم ریده شده... دوتا درس گنده گرفتم توی همین دو روز، و بخاطر همین دوتا کار اشتباه قراره کونم پاره بشه در ۵سال آینده...
-
...
چهارشنبه 29 آذر 1402 04:09
خب بگا رفتم اون استادی که کل این ترم فکر میکردم کارم باهاش اوکی میشه و ب لبش جوین میشم دیروز بم گفت دانشجو نمیگیره...دلیلشو گفت بخاطر فاند نداشتنه، شواهد ک نشون میده الکی میگه ولی از طرفی آدم چیپ و کوچیکی نیس ک بخواد دروغ بگه... حالا تا چندوقت دگ اگ دانشجو گرفت مشخص میشه اگ دانشجوی دگ ای گرفت صرفا منو نحواسته بگیره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 آذر 1402 05:49
اما بانمکه :////// شت
-
قرار
دوشنبه 27 آذر 1402 04:31
الان اومدم محل قرار یه بار تخماتیک و قدیمیه...حاجی این پسره خیلی کنسله!!! شت بعد پیام داده یه دلاری پنج دلاری داری؟ میگم نه میگه اخه بازیای توی بار اینه قیمتش...شت حالا یا اینجا پول غذا یا هرچی ک خوردمو میدم یا اگ برفرض محال نذاشت مثلا ک بعید میدونم، برم خونه براش میریزم!!! :))))) شت واقعا... حالا منتظرم تا برسه بیاد...
-
رد فلگ؟!
یکشنبه 26 آذر 1402 08:32
خب یسری رد فلگ هایی از این دوستمونم دارم میبینم...صرفا برا اینکه فراموش نشه مینویسمشون اینجا...شاید الکی باشن، شایدم نشونه ی یه چیز خیلی بزرگتر!! اون شب ک رفتم سرکارش و نشست توو ماشین، سریع چراغ داخل ماشینو خاموش کرد گفت بهتره پرایوت باشه...ک خب انگار تا حدی منطقی بود بهش نپیچیدم ولی الان دارم فک میکنم بش بعد نمیدونم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 آذر 1402 15:38
دیشب از سر بیکاری و وقت پر کنی نشستم کلی از مصاحبه هایی ک با افراد خونه تتلو بود و دیدم از ۸ شب تا ساعت ۱۲ خردی اینا...بعد ک خابیدم تا الان ک ۶ صبحه روز تعطیله خابم بد بوده...این جونور زیادی گوهخورده...الان رو مغز منم تاثیر گذاشته... کلا نباید قبل خواب من هیچی ببینم...ریده میشه تو اعصابم... واقعا کاش تمام موجودات تخمی...
-
تمام
شنبه 25 آذر 1402 02:24
امتحان آخرو امروز دادم تموم شد رفتتتتتت درسته خوب ندادم و سخت بود ولی همینکه شرش کنده شد کافیه... این ترم اولی بگایی مطلق بودااااا.... هوا ابر سنگینه و بارون زیاد میاد... یکشننبه با این دالاس میریم بیرون...
-
ازدواج؟!
جمعه 24 آذر 1402 07:45
واقعا در عجبم ک چجوری آدما ازدواج میکنن؟؟؟؟ ... ینی چقد میتونن بهم دیگه، ب دوس داشتن هم، ب پایبندی و مسئولیت پذیری هم، باور و اعتماد داشته باشن ک باعث بشه زیر بار این کار برن؟؟؟ خیلی تصمیم بزرگ و سختیه انصافا...
-
ملاقات
پنجشنبه 23 آذر 1402 11:15
هیچ پسری تاکید میکنم هیییچ پسری از خوابش نمیزنه ک با یه دختر چت کنه... حالا نمیدونم این فراگیره، یا ربط ب دوس نداشتن داره!! نمیدونم منم اینطورم یا نه... قبلا ک نبودم...بخاطر طرف بیدار می موندم! حتی اگ رو ب موت بودم از بی خابی... ولی الانو نمیدونم... ی بارشو ک آره یادمه ب دالاس گفتم داره خابم میبره و خوابیدم... دیشب...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 آذر 1402 09:19
خیلی حس تنهایی میکنم خیلی دلم تنگ خونه و خونوادمه...
-
غرغر
یکشنبه 19 آذر 1402 03:10
در " نمیخام درس بخونم" ترین حالت ممکنم و دوشنه امتحان دادم....گووووه تو درس و امتحان، گووووه.... دو تا دغدغه دگم اینه ک الان باید برم پیش بچها پایین و ممکنه حرف هاتاسپاتو بزنن ک کی مصرف کرده، و اون منم :))))) داشتم جلسات درسو میدیدم روو لپتاپ،، ضایعس ک من ب تنهایی ۸۰درصد حجم داده رو بلعیدم! ب...
-
قبلترها
جمعه 17 آذر 1402 03:23
دلم خونه و شهر خودمو میخواد دیگه...اون دورهمی با دوستام ک میرفتیم یه باغی جایی توی سرما، روی تختایی ک دورش پلاستیک کشیده بودن ک مثلا سرد نشه،،و بخاری برقی کنار تخت...اونا قلیون میکشیدن من چایی نباتمو میخوردم و کلی میگفتیم و میخندیدیم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 آذر 1402 02:27
مریض شدم افتادم گوشه خونه...لعنت ب این هوا و تنهایی و درس...
-
اتاق خالی
شنبه 11 آذر 1402 19:21
از خاب پا میشم صبحای روز تعطیل...میبینم تنهام...سکوت مطلقه...هیچکس و هیچی منتظرم نیست... قبلنا توی ایران، میدونستم ی مامانی هست ک داره غذای ظهرو اماده میکنه، میدونستم اگ دیر پا شم، میاد توو اتاقم ببینه بیدارم یا نه، گاها شاید یه غری ام ب جونم بزنه :)) یجور وابستگی ذهنی و بی کلام...میدونستم ک یچیزی اون بیرون اتاق هست...
-
گوو
جمعه 10 آذر 1402 06:15
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 آذر 1402 04:39
!!!Weirdly i feel like i have seen these scenes
-
خدا اینجاست پیشمه!
جمعه 10 آذر 1402 04:18
خدایی خدا حواسش ب من هست دمت گرم خدایا!! امشب قرار بود برم خونه پسره دو بار تاحالا کنسل کرده بودم دگ دیدم واقن نمیشه الانم کنسل کنم زشته، میگه"" دختره چ امله، من ک گفتم صرفا میخایم یه چایی بخوریم و گپ بزنیم!!"" شاید اینکه میگم زشته و فلان هم حتی اشتباه میکنم...شاید باید فقط روی اصول خودم...
-
متمدن؟ شک دارم!
چهارشنبه 8 آذر 1402 09:29
-
تصمیم درست یا غلط
سهشنبه 7 آذر 1402 09:11
خبببب خودم با دستای خودم به همش زدم این رابطه رو!! چرا؟؟ چون با عقلم پیش میرم نه با قلبم... و برای همینه ک همیشه تنهام آفکورس :@
-
هیچی
یکشنبه 5 آذر 1402 23:17
بیا فقط قبول کنیم ک ما لیاقت و شانس یسری چیزا رو نداریم. فقط همین.
-
چرا من نه؟
یکشنبه 5 آذر 1402 21:43
-
اصول من
شنبه 4 آذر 1402 08:07
و بدترین قسمتش اونجاست ک چون تو چیزی ک بقیه میخان رو بشون نمیدی، اونا احساس گناه و ناکافی بودن بهت میدن...یا اصلا ناخوداگاه توی آدم این حس بوجود میاد چون اونا رفتارشون نسبت بهت تغییر میکنه و ممکنه این آدمو ب این وادار کنه ک بذار بهشون بدم اونچیزی ک میخان رو ولی میدونی چیه؟ اونا هیچوقت احترام نمیذارن و ارزش نمیدن ب...
-
سرگذشت
جمعه 3 آذر 1402 23:23
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 آذر 1402 17:53
نع این یارو اشتباهیه
-
بو میاد
جمعه 3 آذر 1402 00:00
خب خب خب قرار سینما گذاشته بودیم پیام داده میتونی بیای دنبالم؟ دیروز پلاکم منقضی شده و جریمه شدم و فلان!! این هم زنگ خطر بعدی! حالا میرم دنبالش ببینم چی میشه...دیشبم نذاشت تا دم ماشینش برسونمش...چندباری اصرار کردم ولی نذاشت...و این بو داره...خدابخیر کنه
-
دیت اول
پنجشنبه 2 آذر 1402 23:20
دیروز عصر رفتم کافه وسط شهر، سر قرارمون با جف..بیرون کافه منتظرم بود تا برسم، سلام کردیم و دست دادیم و رفتیم داخل، قهوه برای جفتمون گرفت و نشستیم... در نگاه اول خوش اومد ازش، آدم پرمغز، با انرژی و مثبتی بود. کلی هم اطلاعات راجع ب ایران داشت در حد پشم ریزون... من طبق معمول دیدار های اول، بیشتر گوش میکردم ینی حرفی برا...
-
کنسل
دوشنبه 29 آبان 1402 04:24
زنگ زدم ب هواپیمایی و کنسلش کردم یک ساعت پیش هیچجوره توو کتم نمیرفت ک چرا باید برای چیزی ک اصن دوس ندارم یه هزینه گزاف بکنم!؟! الان فقط این بد شد ک فکرهای بیخود درموردم میکنن، ک خب ب یکطرفم... همینکه ذهنم از تصمیمم راضیه خوبه... البته دلم همچنان سفر خوب میخاد در این مقطع ولی نه وگاس!!
-
وگاس ناخاسته
یکشنبه 28 آبان 1402 11:31
امشب دورهم با چنتا مهمون اضافه تر جمع بودیم... اولش ک رفتم پایین، بچهای خودمون زودتر پایین بودن...یکم حرف زدیم یهو فهمیدم همشون باهم برنامه گذاشتم برن وگاس... هفته پیش ک دورهم بودیم حرف اینو زدیم ک تعطیلات thanksgiving بریم شیکاگو...برا همین من امشب سراغشو گرفتم ک چیشد؟؟ یهو با من من گفتن ما میریم وگاس توی دسامبر برای...