اینجا دیگر من منم

اینجا دیگر من منم

قضاوت بقیه ب یه ورم...والا
اینجا دیگر من منم

اینجا دیگر من منم

قضاوت بقیه ب یه ورم...والا

...

خب بگا رفتم

اون استادی که کل این ترم فکر میکردم کارم باهاش اوکی میشه و ب لب‌ش جوین میشم دیروز بم گفت دانشجو نمیگیره...دلیلشو گفت بخاطر فاند نداشتنه، شواهد ک نشون میده الکی میگه ولی از طرفی آدم چیپ و کوچیکی نیس ک بخواد دروغ بگه...

حالا تا چندوقت دگ اگ دانشجو گرفت مشخص میشه اگ دانشجوی دگ ای گرفت صرفا منو نحواسته بگیره یا واقعا پول برا ساپورت نداشته...


بعد من توی مخمصه ای گیر افتادم ک باید با یه استاد هندی تخمی ادامه بدم...و اینو همههههه ازش بد میگن...همهههه....یک نفر نیس بگه نه این خوبه...همه گفتن کونتو بردار فرار کن...


مشکلاتم الان خیلی زیاده...انقد استرس و فکر داشتم دو روزه ک امروز کتفام بصورت عصبی درد گرفته و گرفتگی شون باز عود کرده‌.‌..


امشب ک از لب میومدم بیام سوار ماشین بشم تو مسیر همینحور اشک ریختم، تا سوار ماشین شدم دگ شروع کردم ب از ته دل گریه کردن...

توی وضعیت بدی ام...خسته م...۵سال با ی آدم دیوونه کنار اومدن شوخی نیس...پی اچ دی خودش سخت هست، دگ یه ردانی ام استادت باشه هیچی...قشنگ پتانسیل خودکشی رو تو خودم میبینم...یه جا تمومش کنم...

واقعا فکر نمیکردم اون استاد اولی اینجوری زیرش بزنه و منو بذاره توی این شرایط...

از طرفی تقصیر خودمم هست و این حالمو بدتر میکنه...اینکه خیلی خیالم از بابت اون استاد اولی راحت بود ک میرم لب اون، برا همین دگ به لب های دوم و سومی ک جوین میشم توجه نکردم که کی ان و چکارن...

امروز ب سه تا استاد دگم ایمیل زدم برا روتیشن چهارم...ولی گفتن دانشجو نمیخوان...

خستم...خیلی خستم...و حالم بده....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.