اینجا دیگر من منم

اینجا دیگر من منم

قضاوت بقیه ب یه ورم...والا
اینجا دیگر من منم

اینجا دیگر من منم

قضاوت بقیه ب یه ورم...والا

سیستم درمانی گوه امریکای کثافط

خب گفتم ک مریض بود دو هفته

جریان این بود ک چندوقت بود هی احساس خستگی مفرط داشتم، صب به صب ک از خاب بیدار میشدم، بدنم خسته بود جوری ک انگار چندکیلومتر راه رفته باشم...یکی دو هفته ای همچین حالی داشتم و تمرکزمم یجوری شده بود‌...یکی دو باری از فرط سرمایی ک تو بدنم بود رفتم سوییشرت پوشیدم و جوراب پشمی و اینا و روی پد برقی خابیدم تا صبح ک بدنم گرم بشه، همه اینا درحالیه ک الان تابستونه و هوا گرمه گرم...بعد با خودم فک میکردم خب لابد ضعیف شدم...هی ام زیر شکمم درد میگرفت و یه احساس بدی تو دلم داشتم...

تا اینکه دو سه هفته پیش برا ناهار از لب اومدم خونه، درد زیر شکم گرفتم...هی میرفتم دسشویی و ادرارم نصف و نیمه تخلیه میشد و باز سه ثانیه بعد باید میرفتم دسشویی‌...پد برقیمو زدم زیربغل با حال بدم، درحالیکه حس میکردم یچیزی توی دلم از جاش کنده شده و آویزونه ، و با پاهایی ک بشدت ضعف میرفت برگشتم لب...و تا رفتم داخل، باز باید میرفتم دسشوویی...و اونجا بود ک دیدم داره همراه ادرارم خون ازم میره...

منو میگی...ریدم ب خودم ک چیشده چرا اخه..اینا همراه با درد بود...شروع کردم ب گریه...گفتم حالا چ خاکی ب سرم بریزم...من اینجا هیچی بلد نیستم ک باید چیکار کنم...باید کجا برم، درمونگاه دارن...چی ب چیه...زبونشونو نکنه نفهمم...کلا حالت پنیک بودم و از ترس زار میزدم...

هرچی سعی کردم با خونواده تو ایران تماس بگیرم (از فرط عجز و ناتوانی)، نبودن ک جواب بدن...

اخر ب متیو پیام دادم...گفتم اینه وضعم و ترسیدم...بنده خدا سر کار بود، ساعت ۲ ظهر، گفت برو ب استادت بگو حالت بده، دارم میام بریم دکتر...ذره ای تعلل نکرد بچه...بلافاصله راه افتاده بود ک بیاد دنبالم...

با گریه رفتم ب استادم گفتم تو ادرارم خونه دارم میرم بیمارستان، چشماش یهو نگران شد اومد بغلم کرد گفت میخای بیام باهات؟؟؟ میتونی خودت بری؟؟ گفتم اره میرم ...باز ی بغل دگم کرد و گفت خیلی مراقب خودت باش، تا اخرهفته هم نمیخاد بیای...برو استراحت کن...

دگ با همون حال بد رفتم وسایلمو سریع جمع کردم و ب متیو پیام دادم ک دادم میرم خونه کارت بیمه مو بردارم...گفت باشه میام دم خونه دنبالت‌....

اومدم خونه باز همینجور از ترس گریه کردم و توی دلم حال بد و درد داشتم...دگ باهم رفتیم یه جایی ک اینا بهش میگن urgent care، یا یه حالت درمونگاه اورژانسی طور...آزمایش ادرار دادم اونجا، و بعده دو ساعت ک لفت‌ش دادن، نهایتا انتی بیوتیک برام نوشت و گفت عفونته و آب زیاد بخور...خلاصه همونموقع انتی بیوتیکو شروع کردم با آب فراوان...

فهمیدم این مدت ک انقد حالم همش بد بوده، احساس خستگی، سرما تو بدنم، داشتم کل این مدت عفونت توی تنم بوده...تا یکی دو روز بعدش همینجور حالم مریض طور بود ولی خب ب شدت اون روز اول نبود...ولی خوبه خوبم نبودم...روز آخر انتی بیوتیکم بود ک باز حس درد داشتم...این دفعه حس کردم زده ب پایین کمرم و توی مثانه م..‌.با همون علائم رفتم همون درمونگاه، این دفعه بدون متیو و تنها...جا داره بگم ک خاک برسرشون کلا علائم منو ایگنور کردن، و تست عفونت رحم و این بیماری های جنسی ازم گرفتن!!!!! از منی ک دقیقا پنج روز قبلش با عفونت ادراری رفته بودم....و این دفعه پرستار بود اونی ک اومد سراغم ، نه دکتر...منم با حال زار، زیاد تشخیص نمیدادم داره چ گوهی میخوره...اون دوتا تست نامربوطو از من با وجود علائم دگ ای ک داشتم گرفتن...و فرداشم زنگ زدن ک منفیه...ولی دقیقا از همون روز حس کردم عفونت زده ب کلیه هام....و جوری کلیه درد گرفتم ک فقط خدا میدونه....کل مدت متیو بغلم کرده بود و منم جوری زار میزدم ک انگار کسی‌م مرده خدایی نکرده....

این وسطا نصفش درد بود، نصفش حس بی کسی، غریبی، اینکه این خیر ندیده ها کلا علائم منو ندید گرفتن و برام هیچکاااری نکردن...و من حس کردم برای اینه ک امریکایی نیستم منو ب تخم چپشون دایورت کردن...سری اول متیو باهام بود و دارو دادن ولی سری دوم اصلا هیچی...

ناگفته نمونه ک سری اول انتی بیوتیکی ک دادن انقدددددر ضعیف بود ک ب همسر فروردین ک دکتر متخصص عفونی بود گفتم، گفت این انتی بیوتیک تو ایران اصن منسوخه، انقد ک بی اثر و ضعیفه و کاری نمیکنه، چطور ب تو اونو دادن...بعد هی میپرسید برا درد کلیه ت معاینه فیزیکی‌ت نکردن، گفتم ن والا کلا هیچکاری نکردن...اون بنده خدام هی پشماش ریخته بود از وضعیت سیستم تخماتیک درمانی اینجا...

واقعا ایران خودمون تو این زمینه خوبه....حالا در ادامه میگم چرا...اول ک هرلحظه ادم اراده کنه میری اورژانس. دسترسی ب دکتر هست، و واقعا میشه دارو گیر بیاری....و هزینه ها ام بالاخره اوکی میشه...

اینجا، نه هیچ گوهی میخورن، ن دسترسی ب دارو و دکتر هست و همون کار چسکی ام ک برا ادم میکنن پول خون میگیرن...بگذریم ک اینا اصلا حتی برا من کاری ام نکردن...انقد درد بردم، انقد حالم بد بود ک دگ پیام دادم یکی از بچه های ایرانی ، ازش پرسیدم انتی بیوتیک سیپرو داره، ک داشت و رفتم گرفتم ازش...وقتی شروع کردم ب خوردن، درد کلیه مم کم کم بعد دو سه روز بهتر شد...

و حالا میرسیم ب قسمت پشم ریزون ماجرا...

من دوبار رفتم اون درمونگاه...هر دو دفعه ازمایش ادرار دادم، و سری دوم حتی دکترم نیومد ببینه منو، ی پرستار مزخرف اومد چارتا چیز گفت رفت....

چقد برام پول بریده باشن خوبه؟؟؟؟

دیروز بیل‌ش اومد (هزینه).... هزار و دویست و پنج دلار ۱،۲۰۵$ باید بپردازم. ک این رقم اصن انقققددددددر زیاده ک حد نداره....درحالیکه اصلا کاری ام برا من نکردن....ینی من با این پول میتونستم انقد کار برا خودم بکنم ک نگو.‌‌..از کل اجاره خونه یک ماهمم بیشتره‌.....خدا ذلیلشون کنه....انقد این اتفاق ب تنهایی برام تلخ بود، این مریضی کشیدنه، این دسترسی ب دکتر و درمان نداشتنه، این دایورت کردنشون، این حال بد و درد کشیدنه، این حس عجز و بی کسی ک دستت ب هیچجا بند نیس و تک موندی....اون دوهفته واقعا از لحاظ جسمی و روانی خورد شدم....و بعدش این بیل هم اومد برام...خدا نصیب هیچکس نکنه....

واقعا حالم ازینجا بهم خورد...اینا ظاهر قشنگ دارن، لبخند میزنن بهت و نایس‌ن....ولی واقعا جایی ک بتونن جوری داغ ب ادم میذارن ک نمیدونی کجا بری چکار کنی....


تجربه تلخی بود...خیلی تلخ...الان اون هزینه رو قسط بندیش کردم ماهی صد دلار بدم...ک همونم کلی فشار بهم میاره...ولی چاره ای نیس...رفتم پیش مسئول بیمه دانشگاه، گفت بیمه دانشجویی اینجا ک رفتیو کاور نمیکرده، گفتم اخه چرا بهم نگفتن ک بتونم انتخاب کنم برم یا نه، گفت خب نمیگن دگ بهت....اونجا بود فهمیدم اینا خییییییلی تخمسگن...


خلاصه اینم داستان تلخ مریضی من ک نه تنها کاری برام نکردن، بلکه این شد هزینه ش، و خودم با خود درمانی بهتر شدم...انقد ک وضعیتم بد بود مجبور شدم برم سیپروفلوکساسین بگیرم از بچهای ایرانی...

اینا مگ‌اینکه واقعا دم مرگ باشی ی گوهی برا ادم بخورن...وگرنه ب هیییچجاشون نیس مثلا منه نوعی یه کلیه مو از دست بدم بخاطر کم کاری اینا....


تلخ بود...خیلی تلخ...خدا هیچکسو توو غربت و بی کسی ب این حال نندازه....با تمام وجودم عجز و ناتوانی رو حس کردم...


ناگفته نمونه ک تو این مدت متیو یه روز کامل اومد بچه ازم مراقبت کرد، غذا درست کرد، نذاشت دست ب هیچی بزنم...خیلی سعی میکنه حس بی کسی نکنم...ولی از درون ناخوداگاه همچنان این حسو دارم...واقعا اون ساپورت پدر مادر یچیز دگ ست...دلگرمی ای ک بت میدن...فقط با حضورشون...یه دنیا می ارزه...و فقط اینو آدم زمانی میفهمه ک دگ اونو نداره...


اینم ی تجربه تلخ بود ک امیدوارم هیچوقت تکرار نشه...نه برا من نه برا هیچکس دگ...

البته ک احتمالا این قضیه برا یکی ک امریکاییه قطعا فرق داره با منه دانشجوی اینترنشنال ک با سیستم‌شون اشنایی ندارم...برا اون امریکاییه همچنان گرون هست ولی واقعا کمک و درمان رو دریافت میکنن...



بگذریم...اعصاب خودمم با یاداوریش خورد شد باز...


از متیو بیشتر میام میگم...

نظرات 2 + ارسال نظر
الی دوشنبه 1 مرداد 1403 ساعت 13:33

واقعا متاسفم بابت تجربه بدی که داشتی.
یادمه چند وقت پیش یه پادکست گوش میکردم از یه زن امریکایی که میگفت سفر رفتم بانکوک و اتفاقی مریض شدم و ۴ روز بستری و از غصه اینکه وای چقدر میشه پولش و منکه بیمه ندارم دپرس شده بودم! تا اینکه روز اخر میبینه ۱۰۰ دلار شده کلا و پشماش میریزه که چقدر تو بقیه کشورها خومات درمانی ارزونتره!
سیستم درمانی ایران فکر کنم تنها چیز خوبش باشه که اونم این چند سال مردم انقدر فقیر شدن یه قشری از پس هزینه دارو و... برنمیان، فقط واسه عربهای دبی و امارات و عمان عالیه که به پولشون هیچی نمیشه! ولی قبول دارم همچین شرایطی که تو داشتی توی ایران چیز ساده ایه و به راحتی می تونستی خدمات بگیری. چون بچه یکی از اشناهامون همینجوری ادرار خونی داشت و به شب نکشید که دکتر و همه جا رفتن و دارو گرفتن.
فعلا حالا اون بغلِ استادت رو بچسب و متیو. من یاد متیو کاتبرت میفتم توی ان شرلی
اخ منم دارم حرص میخورم از این ۱۰۰۰ دلاره! باهاش میشد کلی سفر بری!

اره بابا...واقعا اسمش جهان اوله و متمدن و فلان ...از نزدیک و توی عمق نگاه میکنی میبینی چ سیاستای کثیفی دارن...
استادم ک خیلی خوبه خداروشکر...
هاهاها، اصن شبیه نیستن. پسرم خیلی اقاس

اخ باز یادم افتاد اون پول بی زبون...برم یکم غصه بخورم باز

فروغ دوشنبه 1 مرداد 1403 ساعت 10:49

اینور مث نقل و نبات دارو میدن اونور هم اینجوری

واقعا...حالا ب سیستم خودمونم نقد زیاد وارده ولی درکل یه عفونت ادراری ساده ک سه روزه سر و تهش بسته میشد، دو هفته برا من طول کشید اینجا...اونم با چ وضعیت و نتیجه ای...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.