-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403 09:01
هستما، ولی مشغولم با خبرای جدید میام!
-
امروز
شنبه 4 فروردین 1403 08:30
اسمم رفت روی سایت دانشگاه بعنوان دانشجوی pi ام. :) همین حس خوب بهم میده! استادم خیلی ماهه امروز بعده یک هفته ک نبود چون انفولانزا داشت اومد، همچنان حالش خوبِ کامل نبود ولی خب...بااینحال کلی حالمو پرسید و ده بار گفت میدونیم الان فشار زیادی روته و درک میکنیم، ب خودت سخت نگیر و فلان... و این نهایت ارزشه برام...کلی ازش...
-
دیشب.نوشت
جمعه 3 فروردین 1403 04:04
سلام نبودم و نیستم چون باز دچار فروپاشی روانی شدم، این بار وحشتناک تر و دردناک تر از قبل... دیشب اینجا سال تحویل ساعت ۱۰ بود، دورهم جمع شدیم با چندتا بچه ها، کلی رقصیدم و سعی کردم شاد باشم و خوش بگذره...ولی عمق فاجعه رو وقتی فهمیدم ک داشتم برمیگشتم خونه و دیدم از درون خالیه خالی ام، هیچ حسی نداشتم...معمولا دورهمی، رقص...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفند 1402 06:06
حالم بده داغونه
-
چیشد...سوال ابدی...
دوشنبه 21 اسفند 1402 09:36
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اسفند 1402 08:41
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اسفند 1402 08:26
وقتی آدم حالش خوبه، حسش خوبه، همه چی خوب میشه! حتی دستخطش! البته شایدم تاثیر اون خودکاره بود؟! نمیدونم، ولی میدونم برای اولین بار اسممو قشنگ نوشتم...
-
قبل از هرچیز
جمعه 18 اسفند 1402 05:21
قبل ازینکه میزان شادی درون وجودم کاهش پیدا کنه میخوام زود بیام بنویسم و ب اشتراک بذارمش :))) امروز از ساعت ۴ رفتم سالن اجتماعات ساختمون لبمون، دوتا مراسم بود، اولیو ک کسی زیاد نیومد، ولی با چهار پنج نفر امریکایی جدید صحبت کردم، و خیلی دوست داشتم!! از یجایی ب بعد کمدین درونمم زد بیرون و کلی بقیه رو خندوندم :))) و حس...
-
تیر اخر
پنجشنبه 17 اسفند 1402 08:49
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اسفند 1402 23:06
تلخ
-
اینگونه
چهارشنبه 16 اسفند 1402 08:26
خب ، دو روزه ک ازش خبری نیست و این بده ، خیلیم بده...نه ک از لحاظ ناراحتی خودم بگم، از این جهت میگم ک پسری ک دو روز بتونه دخترو ایگنور کنه، درحالیکه قبلش فاز دوس داشتن برداشته بوده، رد فلگ گنده ست!! اگ یه درصد نمیخواستم فندکشو بذارم روو ماشینش، الان دگ مطمئن شدم باید اینکارو بکنم... چون برفرض مثال بگیم اصن من حرف بدی...
-
پریویو
سهشنبه 15 اسفند 1402 07:31
یه اهنگه، امروز پیداش کردم، نم نم عشق هایده البته نه ک هایده خونده باشه، صدای هوش مصنوعیه... ولی بسیار آهنگشو دوس داشتم...پیشنهاد میکنم گوشش بدین... دیشب با پسره یه بحث کوچیک و بی اساس کردیم، ینی اون کرد و اون شروع کنندش بود! و درمجموع سر یچیز خیلی مسخره بود، ولی خب دهنشو باز کرد و کلماتو مثل قطار چیدو کوبید توو...
-
رها کن
دوشنبه 14 اسفند 1402 13:44
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفند 1402 04:23
دارم با خودم فکر میکنم و میپرسم از من: آیا حالت خوبه؟
-
ولنتاین!
پنجشنبه 26 بهمن 1402 07:04
امروز صبح ک پاشدم برم دانشگاه، تصمیم گرفتم اون لباس بافتمو بپوشم ک روش قلب قلبیه!! آبی آسمونیه رنگش، و قلبای رنگی روشه، خیلی نازه و من هرجایی نمیپوشمش...ولی خب ب مناسبت این روز مبارک و میمون! پوشیدم رفتم دانشگاه!! از همون دم ورودی هر کی منو دید گفت چ لباست قشنگه، خیلی دوسش دارم!! منم تشکر میکردم! وسایلمو گذاشتم لب،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 بهمن 1402 03:33
وقتی از حس تنهایی زیاد فکر میکنی الانه ک دلت منفجر بشه...من همونم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 بهمن 1402 21:13
THere is sth bothering me about mahsa I shoud figure it out THere is this dark slightly heavy vibe from her coming to me
-
یکی
دوشنبه 23 بهمن 1402 09:35
-
حالم
دوشنبه 23 بهمن 1402 09:20
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 بهمن 1402 04:02
همینطور ادم فس فسو دگ غلط بکنم این دختره رو بیارمش خرید انقد ک ور میره، وقت منم برا خرید خودم داره میگیره...سم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 بهمن 1402 03:18
متنفرم ازینکه یکی منتظرم بذاره و سر وقت نباشه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 بهمن 1402 05:19
ولنتاین امسال هم تنهام مثل کل زندگیم!
-
روراست
شنبه 21 بهمن 1402 21:40
-
اشتباه/درس بزرگ
شنبه 21 بهمن 1402 13:11
امشب علارغم منه همیشگی ک جلوی اشتباه کردن و درموارد متعدد احتمالا زندگی کردن رو میگیره، خواستم رها کنم و یکبار مثل بقیه ی جوونا باشم، بی فکر و دغدغه...باوحود خستگی زیادم، از خوابم زدم، و رفتم خونه ی پدرو...ساعت ۹ اونجا بودم،شام خوردیم، و کم کم کار ب بوسیدن کشید...کنارش آروم بودم، برای اولین بار دیدم بوسیدن هم میتونه...
-
حسم
جمعه 20 بهمن 1402 04:30
-
Bath time
جمعه 13 بهمن 1402 06:17
اومدم داخل وان آب داغ ک بنویسم چندشب پیش ک رفتم والمارت، از این توپک هایی ک داخل آب میندازی کف میکنه و رنگی میشه و پوستو نرم میکنه خریدم خداشاهده اگ بگی ذره ای این آب داخل وان فرق کرده،فقط یکم بوش عوض شد...البته شایدم چون من خنثی ترین حالت ممکنشو گرفتم اینجوریه... امروز اول فوریه بود، من رسما به این لب جوین شدم...حس...
-
او رفت...
یکشنبه 8 بهمن 1402 07:17
یه چند روزی بود هی ب نگین فکر میکردم...ب اینکه ازش خبری ندارم چندوقته و اینکه باید پیامش بدم...حالشو بپرسم...اینکه بیشتر باید همو ببینیم ... امروز عصر رفتم بیرون، توی مسیر پشت یه چراغ قرمز وایساده بودم ک یه ماشین از جلوم رد شد، دیدم نگین و دوسپسرشن...گفتم خدایا عجب تصادفی، من اینهمه ب نگین فکر کردم الان دیدمش......
-
پرتو
شنبه 7 بهمن 1402 22:57
اگ بابت یه چیزی بخوام بگم ک حسرت میخورم اون نقاشیه...اینکه ولش کردم...با وجود استعدادی ک دارم و با وجود لذتی ک ازش میبردم، ول کردم... شاید باید باز برگردم بهش؟! جای یه تفریح توی زندگیم خیلی خالیه...یه پرتوی رنگی وسط اینهمه خاکستری مرده...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 بهمن 1402 05:49
پروژکتورم اومد و خیلی دوسش دارم و بابتش خوشحالم... دگ بجای اینکه با گوشی فیلم و برنامه هارو ببینم، میندازم تصویرو روی دیوار و کلی حال بهتری داره... امروز ب دکتر میشل گفتم میخام ب لب شما جوین بشم، اوکی هستین؟ گفت البته! و کلی ازم سوال پرسید ک ب چیزی نیاز دارم یا نه برای کارها،، قرار شد برام پی سی بیارن و میز خودمو بهم...
-
فروپاشی روانی ۲
دوشنبه 2 بهمن 1402 10:50