-
۲:۲۰ شب
پنجشنبه 18 مرداد 1403 10:50
صبح رفتم دکتر باز تمام چیزا رو براش تو ضیح دادم نهایتا گفت باید سی تی شکم بدی ببینیم مشکل چیه پرسیدم هزینه ش چقده؟ گفت هزاردلار ب بالا... من :/ خلاصه گفت برات مینویسم احتمالا یک هفته دگ زنگت میزنیم ک بیای بدی... هزار فاکینگ دلار برا یه سی تی... خود همین دکتر ویزیت کردنش الان میشه ۵۰۰تا... واقعا کمر شکنه هزینه کارای...
-
حالم
دوشنبه 15 مرداد 1403 05:33
امروز صب ساعت ۸ از خاب پاشدم صبونه خوردم و با اسفند حرف زدم، ی ریزه تو اعصابم شاشید، ولی خب مدلشه...من صبرم کم شده و زود ناراحت میشم بخاطر مریضی و سختیایی ک یک ماه اخیر تحمل کردم... بعد قط کردن کلی گریه کردم...امروز حتی پرده هارم بالا نزدم...گذاشتم خونه توو تاریکی باشه توی همون تاریکی نشستم جلو اینه قدی و گریه کردم......
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 مرداد 1403 19:36
I'm hurt Hurt a lot And nobody knows or gets it I feel misplaced I hate it here, but i cannot do anything about it either It's not like i have a safe home to return to, our home is even worse if not less I feel lost and miserable...i'm scared...and nobody gets it It's been 1 month since i first realized i'm sick, and...
-
احوال سگی
جمعه 12 مرداد 1403 07:21
روزای بدی رو میگذرونم هرسری ک میرم دسشویی خون دفع میکنم و دلدرد شروع میشه تا یکی دو ساعت بعدش بهتر بشم... خستگی زیادی دارم... امروز حتی توی نمونه ادرارم هم خون پیدا کردن...ولی ازمایش خونم نرمال بوده... انقد زار زدم امروز ک جون ندارم دگ...همشم با حس عجز و ناتوانی...دکترای اینجا قد خر حالیشون نیس و دل نمیسوزونن... با مت...
-
خبر تلخ
دوشنبه 8 مرداد 1403 11:11
امروز دم غروب از خواب پاشدم...دیدم سبی پیام داده از مجارا خبر داری؟؟؟ گفتم کدوم ماجرا؟؟ گفت فعلا بین خودمون بمونه، ولی علی فوت شد دیروز... من اینجوری بودم ک چی میگی چیشده وای... علی یه پسر ۳۱ ساله ک پارسال همزمان با ما اومده بود اینجا برای پی اچ دیش، توی ی دانشگاه دگ و رشته مهندسی میخوند، ولی من سه چهار باری توی جمع...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مرداد 1403 22:44
بنظرتون چرا دم ب دقیقه پاهام ضعف میره و احساس خستگی مفرط دارم و نمیتونم وایسم و باید بشینم؟ لابد چون قرص آهنمو قط کردم -_- خداکنه چیز بد دگ ای نباشه...
-
استاپ
پنجشنبه 4 مرداد 1403 19:48
امروز نرفتم لب ب میشل هم ایمیل دادم ک مریض بودم نمیام، ج نداده، ک این خودش باعث استرسم میشه... کلی کار عقب مونده هم دارم ک نکردم و اونا هم باعث استرسم میشن... ولی با خودم میگم سلامتیم مهمتره، مگ نه؟ واقعا این یه روز آف رو نیاز داره بدنم... ترم جدید داره شروع میشه Meh... همش غر و نق دارم...میخام دکمه استاپشو بزنم...
-
تاریکی
پنجشنبه 4 مرداد 1403 06:34
سال ۲۰۱۵، همون ۹۴ خودمون، توی پارکی ک جلوی دانشگاه بود نشستم، ترم اولی بودم و دور از خونه...شهر قبولیم رو دوس نداشتم، تنها چیز قشنگ اون شهر همون پارک کوچیکی بود ک توی پاییز برگ درختا زمینو میپوشوند...تاب و سرسره داشت، تفریحم بعده قدم زدن تاب سواری بود...تابی ک برا بچها بود اساسا... الان یادم افتاد...توی اون پارک روی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 مرداد 1403 09:19
-
سیستم درمانی گوه امریکای کثافط
دوشنبه 1 مرداد 1403 05:08
خب گفتم ک مریض بود دو هفته جریان این بود ک چندوقت بود هی احساس خستگی مفرط داشتم، صب به صب ک از خاب بیدار میشدم، بدنم خسته بود جوری ک انگار چندکیلومتر راه رفته باشم...یکی دو هفته ای همچین حالی داشتم و تمرکزمم یجوری شده بود...یکی دو باری از فرط سرمایی ک تو بدنم بود رفتم سوییشرت پوشیدم و جوراب پشمی و اینا و روی پد برقی...
-
بازگشت
جمعه 29 تیر 1403 07:35
اتفاقات زیادی افتاده...نمیدونم از کجا بگم یا چیشو بگم،، ولی باید بیام بنویسم حتما! نمیدونم چرا ولی کلا همش این حالتو دارم ک فقط وقتایی باید بیام بنویسم اینجا ک میخام چس ناله کنم و حالم بده...وقتای خوشحالیم اصن یاد نوشتن نمیوفتم :@ و این بده... واسه شروع بگم ک تقریبا ۴ ماهه ک با یه پسر امریکایی تو رابطم، و این بشر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 تیر 1403 10:52
خیلی تنها و بی کَس ام...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403 09:01
هستما، ولی مشغولم با خبرای جدید میام!
-
امروز
شنبه 4 فروردین 1403 08:30
اسمم رفت روی سایت دانشگاه بعنوان دانشجوی pi ام. :) همین حس خوب بهم میده! استادم خیلی ماهه امروز بعده یک هفته ک نبود چون انفولانزا داشت اومد، همچنان حالش خوبِ کامل نبود ولی خب...بااینحال کلی حالمو پرسید و ده بار گفت میدونیم الان فشار زیادی روته و درک میکنیم، ب خودت سخت نگیر و فلان... و این نهایت ارزشه برام...کلی ازش...
-
دیشب.نوشت
جمعه 3 فروردین 1403 04:04
سلام نبودم و نیستم چون باز دچار فروپاشی روانی شدم، این بار وحشتناک تر و دردناک تر از قبل... دیشب اینجا سال تحویل ساعت ۱۰ بود، دورهم جمع شدیم با چندتا بچه ها، کلی رقصیدم و سعی کردم شاد باشم و خوش بگذره...ولی عمق فاجعه رو وقتی فهمیدم ک داشتم برمیگشتم خونه و دیدم از درون خالیه خالی ام، هیچ حسی نداشتم...معمولا دورهمی، رقص...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفند 1402 06:06
حالم بده داغونه
-
چیشد...سوال ابدی...
دوشنبه 21 اسفند 1402 09:36
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اسفند 1402 08:41
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اسفند 1402 08:26
وقتی آدم حالش خوبه، حسش خوبه، همه چی خوب میشه! حتی دستخطش! البته شایدم تاثیر اون خودکاره بود؟! نمیدونم، ولی میدونم برای اولین بار اسممو قشنگ نوشتم...
-
قبل از هرچیز
جمعه 18 اسفند 1402 05:21
قبل ازینکه میزان شادی درون وجودم کاهش پیدا کنه میخوام زود بیام بنویسم و ب اشتراک بذارمش :))) امروز از ساعت ۴ رفتم سالن اجتماعات ساختمون لبمون، دوتا مراسم بود، اولیو ک کسی زیاد نیومد، ولی با چهار پنج نفر امریکایی جدید صحبت کردم، و خیلی دوست داشتم!! از یجایی ب بعد کمدین درونمم زد بیرون و کلی بقیه رو خندوندم :))) و حس...
-
تیر اخر
پنجشنبه 17 اسفند 1402 08:49
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 اسفند 1402 23:06
تلخ
-
اینگونه
چهارشنبه 16 اسفند 1402 08:26
خب ، دو روزه ک ازش خبری نیست و این بده ، خیلیم بده...نه ک از لحاظ ناراحتی خودم بگم، از این جهت میگم ک پسری ک دو روز بتونه دخترو ایگنور کنه، درحالیکه قبلش فاز دوس داشتن برداشته بوده، رد فلگ گنده ست!! اگ یه درصد نمیخواستم فندکشو بذارم روو ماشینش، الان دگ مطمئن شدم باید اینکارو بکنم... چون برفرض مثال بگیم اصن من حرف بدی...
-
پریویو
سهشنبه 15 اسفند 1402 07:31
یه اهنگه، امروز پیداش کردم، نم نم عشق هایده البته نه ک هایده خونده باشه، صدای هوش مصنوعیه... ولی بسیار آهنگشو دوس داشتم...پیشنهاد میکنم گوشش بدین... دیشب با پسره یه بحث کوچیک و بی اساس کردیم، ینی اون کرد و اون شروع کنندش بود! و درمجموع سر یچیز خیلی مسخره بود، ولی خب دهنشو باز کرد و کلماتو مثل قطار چیدو کوبید توو...
-
رها کن
دوشنبه 14 اسفند 1402 13:44
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفند 1402 04:23
دارم با خودم فکر میکنم و میپرسم از من: آیا حالت خوبه؟
-
ولنتاین!
پنجشنبه 26 بهمن 1402 07:04
امروز صبح ک پاشدم برم دانشگاه، تصمیم گرفتم اون لباس بافتمو بپوشم ک روش قلب قلبیه!! آبی آسمونیه رنگش، و قلبای رنگی روشه، خیلی نازه و من هرجایی نمیپوشمش...ولی خب ب مناسبت این روز مبارک و میمون! پوشیدم رفتم دانشگاه!! از همون دم ورودی هر کی منو دید گفت چ لباست قشنگه، خیلی دوسش دارم!! منم تشکر میکردم! وسایلمو گذاشتم لب،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 بهمن 1402 03:33
وقتی از حس تنهایی زیاد فکر میکنی الانه ک دلت منفجر بشه...من همونم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 بهمن 1402 21:13
THere is sth bothering me about mahsa I shoud figure it out THere is this dark slightly heavy vibe from her coming to me
-
یکی
دوشنبه 23 بهمن 1402 09:35