اینجا دیگر من منم

اینجا دیگر من منم

قضاوت بقیه ب یه ورم...والا
اینجا دیگر من منم

اینجا دیگر من منم

قضاوت بقیه ب یه ورم...والا

Update

سلام


فکر کنم یه سه چهار ماهی میشه از اخرین باری ک نوشتم...بخوام از اونموقع بگم، باید بگم ک من سه هفته روصبر کردم و توی این سه هفته حالمم بهتر شد نسبتا و رفتم ایران، 


سر پرواز رفت و برگشت ک قطری بود خیلی اذیتم کردن‌..کل‌ش ماجرا بود...


موقعی ک بعد سی و خوردی ساعت الافی و مسیر طولانی رسیدم فرودگاه امام، اینجوری بودم ک من دگ غلط میکنم پامو بذارم‌..تصلا نه ب مسیر و اذیت شدنش می ارزه نه ب هزینه کلان‌ش...داشتم این فکرارو میکردم و از پله برقی های فرودگاه میومدم پایین، ک یهو نگاهم افتاد ب مامان و بابام پشت شیشه ها، حتی الانم ک برای چند صدمین بار بهش فکر میکنم گریه م میگیره....تا چشمم بهشون خورد و توی جمعیت دیدمشون انچان زدم زیر گریه ک نگو و نپرس...مث انار قرمز شده بودم و های های گریه میکردم...بمیرم براشون...مامانمم همینجور از پشت شیشه ها اشک میریخت....ولی باید اول منتظر چمدونم می موندم تا بگیرمش و بعد بتونم برم اونطرف...یه چهل دقیقه یا یک ساعتی طول کشید اونم...بالاخره رفتم اونطرف...کلی بغلشون کردم کلی زار زدم، هی بغلشون میکردم و میگفتم چرا انقد لاغر شدین (احتمالا توهم میزدم چون میگفتن ما همونیم ک بودیم!!)


یه دسته گل صورتی برام اورده بودن...دگ ازونجا سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه...سه هفته خونه بودم و دقیقا دو هفته شو گیج و منگ و خسته، خوابم بهم ریخته بود، تنم جون نداشت...و غالبش ب دکتر و اینا گذشت...حتی جون بیرون رفتن و تفریحم نداشتم همش تو رختخواب بودم متاسفانه...نه دوستامو دیدم نه فک و فامیلو، البته شکایتی ام ندارم!! 


دکتر و بیمارستان اینام ک رفتم همه چیزام نرمال بود، اون خون توی مدفوعمم برای استرس بوده، زخم روده گرفته بودم از شدت تسترس و فشار، اینجور ک احتمال داد دکتر...


موقع برگشتم باز قطر اذیتم کرد کلی...ک امیدوارم برا هیچکس این چیزا پیش نیاد...


بگذریم، وقتی ام ک اومدم امریکا به مدت یک هفته انسان نرمال و شاد و سالم بودم، تا یهو واقعیت اینجا و شرایطم خورد تو صورتم باز...و شروع استرس و حال بد دوباره...البته اینا همش بخاطر دانشجو دکترا بودنه، و ریدم بنده توی پی اچ دی شخصا...


این مدتی ک رفتم ایران و اومدم فهمیدم ک زمان چقد تو ایران ارومتر میگذره، ینی تو پر مشغله ترین ادمم باشی ها، تهش یه جا و تایمی برا خودت پیدا میکنی ک مغزت اروم بشه،(قطعا این حرفم برا کسیکه الان تو ایرانه معنایی نداره، میدونم، چون خودمم اون زمان میگفتم بنده ریدم توی اون تایمی ک بخوای تو ایران داشته باشی و این حرفا) ولی زمان یجور دگ میگذره امریکا‌‌‌...ینی یجور پر استرس و تخماتیکه ک انگشت شصت پات همش توو چشمت میره و مث گربه ای ک چوب تو سرش زدن همش ب اینطرف اونطرف میپره، می مونه آدم (کنایه از شلوغی و قروقاطی بودن)...سکون معنا نداره...توی هیچکاری نکردنشم کلی فکر و مشغله و استرسه...عه...


راستی اون بیل های خرکی ک برا هربار دکتر رفتنم اینجا برام میفرستادن، کاشف ب عمل اومد ک خنگولا بیمه منو وارد نمیکردن‌..چون با بیمه کل‌ش شد ۱۰۰دلار اینا... :@ فقط مرض داشتن منو تا مرض سکته بردن...عه


بگذریم این غرا رو باید میزدم...


خلاصه ک فقط اون نرمال شدن و بالانس شدن روانم یک هفته دوام داشت اینجا، و بعدش باز گریه ها و استرس ها و فشارها شروع شد...البته میگن بعده دو سال اینا ب چوبی ک توی ماتحتته عادت میکنی...شوخی کردن، میگن بعد دوسال بهتر میشه همه چی...ولی ببینیم و تعریف کنیم...منکه فک میکنم تا زمانیکه توی این پی اچ دی کوفتی هستم همین آش و همین کاسه ست‌‌‌...ینی مشکل امریکا نیست دقیقا، مشکل شرایط دانشجویی کوفتی منه...و guess what، تحقیقات نشون داده ک ۷۵درصد دانشجوهای دکترای امریکا از افسردکی و حال روحی بسیار بد رنج میبرن...و من تنها نیستم!! اون تصاویر رنگارنگی ام ک یسریا تو اینستا نشون میدن از قسمت شکم ب بالای اینجاس و برا تولید محتوا و جذب بیننده س، چون دوربینو ببرن پایین تر اون چوبه ک تومونه مشخص میشه.‌.! البته شایدم دانشجویی ای ک ما میکنیم (یا اون مارو؟!) با اونا فرق داره؟! نمیدانم، شک دارم‌‌ ولی...


بگذریم...توی این مدته یه کنفرانس رفتم برا سخنرانی توو یه ایالت دگ و جایزه بردم، و یکی دوتا دگم پیش رومه...عه...


فرداشب شب سال نو هست...اگ حالم خوب باشه و متم حالش خوب باشه احتمالا یجایی بریم...


هرچی کل دسامبر برف نیومد اینجا، الان تو ژانویه قراره دهنمون صاف بشه از سرما و برف...شروعشم از امشب بود...




پی نوشت: Hdn عزیز، پیامی ک برام گذاشته بودیو امشب دیدم، ببخشید، ممنون ک ب اینجا سر میزدی مرتب، و شرمنده ک زودتر نیومدم :/ سعی میکنم از این ب بعد بیشتر بیام بنویسم، چون هم حال خودم بهتر میشه هم این مدل تعامل رو دوست دارم... بازم مرسی! 3>

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.