خب برف شروع شد...از صبح ساعت ۹ داره میاد، الانم ۴.۳۰ عصره...ولی تا بکم پیش برف آبکی و ریز بوده برای همین پا نگرفته...ولی همینکه شب بشه دگ دما پایین میادو یخ میبنده...
دیشب هم جیم نرفتم، هم برگر درست کردم برا خودم هم بستنی خوردم ://
یه کلاس داشتم صبح، فقط تنها کسیکه حرف میزد من بودم :))) راضیم از خودم ولی همزمان خودمو جاج میکنم ک چرا بیشتر اکتیو نبودم -_- ،، واقعا خود امریکاییا خوبن، این استادا منظورپه...آدم رغبت میکنه ب حرفاشون گوش بده و مشارکت کنه،، استادای هندی و غیره سم خالصن...خدا قسمت نکنه واقعا...دقیقا همون استادای عقده ای ایرانی خودمونن شاید یذره سختگیرتر و گیر تر کلا...
این پسره دالاس پیام داده باز...دمش گرم...ولی ما بهم نمیخوریم! نمیدونم اینو فک کنم مستقیما باید بش بگم...حالا اگ قدش بلند بود یچیزی...ولی هم قد منه اخه :@ کلا از جریان پیدا کردن پارتنر میکشم و کشیدم بیرون...الان وقتش نیس، نه انرژی ذهنی شو دارم نه وقتشو...بعدم من هنوز درمورد خودم insecure ام،ینی حس میکنم از درون باید قوی تر بشم تا بتونم ی رابطه رو شروع کنم...ولش کن، ب وقتش برام اوکی میشه...
اهاا، یادم باشه بعده خوابم، بیام قضیه دیروزو تعریف کنم...
این برگرم :#